به لب می خندم و بر دل هزاران درد بی درمان
پریشان خاطری دارم رهایم کن از این زندان
نهادی بر دلم دردی که درمانش نمی دانم
امید ان دارم ای جانا گذاری سر به دامانم
چه بی کس ماندم و تنها در این دنیای وانفسا
نگه بر اسمان دارم تو هم ازرده ای ما را
چو مست افتان و خیزانم،گهی این سو،گهی ان سو
بیبین سر در گریبانم، گهی این رو گهی ان رو
دو رویی در مرامم نیست میدانی خداوندا
دو رویی بس که دیدم من شدم بیزار از این دنیا
درختم ریشه ام در غم فراموشم چه خاموشم
بهاری نیست در قلبم به بیداری نمی کوشم
که بیداری برایم زهر خوابی سرد و سنگین است
چشیدم رنچ دنیا را دلم از غصه چرکین است
بخواب ای دل که دنیا هم ،همه دنیای نامردیست
یکی یکدل نشد پیدا خداوندا چه بد دردیست
خانم چهاردولی
باسلام ،درمصرع چهارم(امیدآن)هجای کوتاه(دٍ) اضافه وزنی است ،میتوانید آنرا به( امیدی) تبدیل کنید مشکلتان حل میشود
«بهاری نیست درقلبم به بیداری نمی کوشم » تصویری بسیار زیبا ارایه میدهد موفق باشید
سلام
بسیار زیبا وتوانمند بود
نشان گذر از یک مرحله وان هم بسیار موفق را نوید می دهد
رسیدن به مرحله تراوش وگذر از مرحله تکرار که انشالله
با تلاش بیشتر در این مرحله خوش خواهید درخشید
سلام خانم چهاردولی. از شعرتان لذت وافر بدم . از نوآوریها و ترکیبات جدیدتان و پرهیز از تکرار کلمات در این شعر شما برجستگی و تفاخری ایجاد کرده بود ستودنی . اما چند نکته است که خدمتتان معروض می دارم:
۱-در مصرع اولتان از حرف اضافه((بر)) استفاده کرده اید که در لغت به معنای کنار و رو می باشد به نظر می آید حرف اضافه ((در)) بسی مناسبتر باشد علاوه بر آنکه در نسبت به بر امروزی تر است.
۲- مصرع ۸ شما مفهوم نیست عبارت ((گهی این رو گهی آن رو)) به چه مفهوم ومنظوری است روشن نیست
۳- بیت ۹ کلمه((من)) حشو و زائد است و به نظر می آید برای پرکردن وزن استفاده شده است.
۴- در بیت آخر کلمه ((هم )) نیز بی مرود و حشو است .
متشکر
موید باشید