نادر نادرپور۱۶ خردادماه سال ۱۳۰۸ در تهران چشم به گیتی گشود
وی به زبان های فرانسه و ایتالیایی چیره بود و با فرهنگ و هنر آنها نیز آشنا بود.
نادرپور یادگارهای نوشتاری فراوانی در بر گرداندن نوشتارهای بیگانه به پارسی دارد. سروده های سراسر هنرمندانه و بسیار شیوای وی نیز چاپ و پخش شده است که نمونه های زیر از آنهاست
۱- چشم ها و دست ها چاپ ۱۳۳۳ از بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه
۲- دختر جام چاپ ۱۳۳۴ از کانون انتشارات نیل
۳- سرمه خورشید خرداد ۱۳۳۹
۴- شعر انگور ۱۳۳۴ از کانون انتشارات نیل
۵- گیاه و سنگ
۶- از اسمان تا ریسمان و ...
نادرپور باور دارد ؛؛ سه شرط می بایستی فراهم آید تا شعری ((مردم گیر)) شود
۱- داشتن مضمونی بلند و قوی که مثل مشتی از خروار نمونه فرهنگ ایرانی به شمار آید
۲- داشتن قالبی شکیل و استوار که ضابطه های دقیق صوتی ـ نقش بستنش را در اذهان آسان کند
۳- داشتن لطف و احساس شعری تا بر دل شنونده بنشیند و بر نیروی عاطفی او تاثیر گذارد؛؛
باهم یکی از سروده های وی را می خوانیم:
در هرچه هست و نیست
در مرگ عاشقانه ی نیلوفران صبح
در رقص صوفیانه ی اشباح و سایه ها
در گریه های سرخ شفق بر غروب
در کوهپایه ها
در زیر لاجورد غم انگیز آسمان
در چهره ی زمان
در چشمه سار گرم و کف آلود آفتاب
در قطره های آب
در سایه های بیشه انبوه دوردست
در آبشار مست
در آفتاب گرم و گدازان ریگزار
در پرده ی غبار
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین گمشده ای بی نام و نشان
در مرز و بوم دور و پری وار یادها
در نوشخند روز
در زهر خند جام
در خالهای سرخ و کبود ستارگان
در موج پرنیان
در چهره سراب
در اشک ها که می چکد از چشم آسمان
در خنجر شهاب
در خط سبز موج
در دیده ی حباب
در عطر زلف او
در بوسه ای که می شکند بر لبان من
در خنده ای که می شکفد بر لبان او
در هرچه هست و نیست
در هرچه بود و هست
در شعله ی شراب
در گریه های مست
در هر کجا که می گذرد سایه ی حیات
سر مست و پر نشاط
آن پیک ناشناخته می خواندم به گوش
خاموش و پر خروش :
کانجا که مرد می سترد نام سر نوشت
وانجا که کار می شکند پشت بندگی
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره خندان زندگی
تهران ۱۴/۰۲/۱۳۳۱