پس از گذشت زمان بسیار از ایستایی کار انجمن ادبی ققنوس یکی از هم اندیشان جوان انجمن(آقای خدایی) تلاش نموده و انجمن نوینی را به نام انجمن ادبی نیما(شاید این نام ) راه اندازی نموده است.
بر این پایه از دیگر دوست داران ادب این شهر درخواست می گردد نشست های هفتگی انجمن نامبرده در روزهای چهارشنبه هر هفته در کتابخانه ی محمدی (پشت امام زاده عماد) را به نوش بودن خویش گوارا فرمایند.
با سپاس-
تلفن برای هم آهنگی با آقای خدایی
09354499692
یکی از بدبختی هایی که ما در نوشتار پارسی با آن روبرو هستیم الفبای تازی و هماوایی آن ها با الفبای پارسی است
که نگارش درست را بسیار سخت و دشوار نموده است زیرا نویسنده هرگاه با واژه ای روبرو می گردد که پارسی نیست ( تازی - فرنگی - ترکی و...)نمی داند آن را چگونه بنویسد که درست باشد
از آن همه می توان به واژگانی چون:
باتری - امپراتور- هوله - استوره- اشاره نمود
واژه گان نوشته شده در بالا فرانسوی انگلیسی پارسی و یونانی هستند.بر این پایه نباید در نوشتن آن ها از حروف تازی کمک گرفت.
یاد آوری می شود حروف تازی برای واژگان تازی است و نه هیچ واژه دیگری چه فرنگی چه پارسی.
پس نوشتن آن ها به گونه های زیر نادرست می باشد:
باطری- امپراطور-حوله و اسطوره
بیاییم درست نویسی را از خودمان آغاز کنیم
در گوشِ زمان، وَحی و نِدایی شده بود
مشهودترین حُکمِ خدایی شده بود
دستانِ اَبَاالفَضلِ علی..، دستِ خدا..
آن روز غدیر کربلایی شده بود
سَرتاسرِ علقمه پُر از یاس شده
آمیزشِ عشق و مرگ و احساس شده
او فکرِ سر و دست و لبش نیست،ولی..
یک مَشک تمامِ قلبِ عباس شده
دَستش به خدا رسیده، برجاست هنوز
لَشکر کِشییَش یکه و تنهاست هنوز
تصویرِ رُقیه در قنوتِ عباس..
جامانده ترین ساحلِ دریاست هنوز
در کرب و بَلا عشق روایت شده است
آزادی و ایثار حکایت شده است
پس پِیرو و حافظِ همین قرآن باش
چون رویِ نی و نیزه قرائت شده است
الیاس اسدزاده
قابل توجه اعضای محترم انجمن
روزهای 23 و 24 اردیبهشت ماه هنرمندان و شاعران در برج میلاد گردهم می ایند
از علاقمندان خواهشمند است ثبت نام نموده و در صورت تمایل برای شعر خوانی اشعار خود را به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رباط کریم . جناب آقای شیرازی تحویل فرمایند.
با تشکر شایسته
جلسه هماهنگی برگزاری عصر شعر فجر
شعر خوانی شاعران جوان- علی صداقت
اجرای سرود توسط نونهالان نابینا و کم بینا- استقبال از هنر این عزیزان و اشک شوقی که برایشان ریخته شد زیباترین صحنه این عصر شعر بود
عاشیق های آذری نیز حال و هوای خاصی به این عصر شعر بخشیدند
شعرخوانی طنز از شاعر جوان اصغر خدایی
شعر خوانی مهرداد محمدنیا
سنوتور نوازی استادانه
اهدای تقدیر نامه و جوایز به هنرمندان
شهر را هزارپایان در اعصار فرورفته اشغال کرده اند
چشم ها را نمی توان شست و جور دیگر نمی توان دید تا ذهن هایمان را غبار حماقت درهم فرکوفته است.
غرض نگاهی است به اوضاع فرهنگی شهرمان رباط کریم
شهری که نه از استمداد و طلب یارای توانستن و انجام است نه از ابراز وجود و ناراحتی و شکوه.
شهری که متفکران آن در صلب اعصار و اقران به فسیلیت تاریخ میثاق بسته اند.
قرار بود برای دهه ی فجری که موجبات امتنان و انعمات آقایان شده است جشنی در خور خودشان برگزار گردد.
نشستها برگزار شد و طرح ها روی میز ریخته آمد
از سازمان تبلیغات اسلامی تنها یک تن سر بر آستان همکاری سایید . از ارشاد استان خبری باز نیامد که نیامد. از شورای شهر و شهرداری خبری رفت و کسی باز نیامد از آموزش و پرورش نیز چنان بود چنان نیز رفت.
بگذریم. قرار شد برنامه ای شادتر از سالیان ابلهان حاکم بر همه چیز ملک و ملت (دوره محمودخان ها) برگزار گردد. برنامه ای شامل تئاتر- موسیقی زنده پاپ و سنتی - مسابقه و سرگرمی و شعر طنز و ...
تنها یک روز این ایده و این نقشه چینی ها پایید.
کلاغ های مرده ریگ خور خبر آوردند موسیقی کلا حذف باید شود و پول هم که در درک اسفل السافلین جستار می شود و نمی توان به هنر متعالی داد.
آری پول برای درکات جیب های آقایان و آقازاده های عرش نشین فرش نبین خوش است.
حال قرار است برنامه ای را خودمان ( شاعران انجمن بر دوش) در تاریخ 16 بهمن ماه برگزار کنیم . حالا این برنامه را خودمان در خور خودمان هم اگر برگزار نکنیم در خور آن نالایقان پیراهن بر تن عثمان دریده ی بر علم کرده نیز برگزار نخواهیم کرد.
برنامه ای ساده و شاعرانه با شعر کاملا آزاد بدون موضوع دههه فجر و دفاع مقدس و نامقدس برگزار خواهیم کرد. علاقمندان بتازید .09354957677 برای ارسال آثار و هماهنگی لازمه با شماره نامیمون فوق تماس بگیرید.
گلویم زنجیر پاره کرده فریاد می دارد .
دلم آتشفشانی است برتافته
آری سخن از فرهنگ است در شهر تاریخی من
شهر رباط کریم
نمی دانید وقتی از رباط کریم می نویسم حدقه های چشمم را داغدار اشک می بینم
آخر رباط کریم من شهری است مغموم
این رباط کریم سرد و افسرده در استان تهران قرار دارد.
کمی بزرگتر از برخی شهرستان های مطرح کشور است.
از لحاظ جمعیت از برخی استانها هم پر جمعیت تر.
یادم است سال گذشته مدیر کل اداره ارشاد استان - قاضی زاده نامی_ تشریفشان را با کلی دبدبه و کبکبه به شهرما آوردند.
کلی حرفها گفتند.کمی هم شنیدند.
گله می کردند که چرا شاعران شهرستان رباط کریم فعال نیستند؟ چرا در جشنواره ها شرکت نمی کنند؟
چرا و چرا و چرا و چراهایی از سر توقعات بی جا. انگار مدیران ما کلهم منتظرند و سائل.
ما هم گله کردیم . حتی مکتوب که :
ای اقا کجای کاری؟ شما خرتو بیار تا باقالی بارش کنیم
عزیز دل ! این شهرستان یک فرهنگ سرا ندارد که در آن بتوان کلاس های انجمن را برگزار کرد.
این شهرستان حتی برای اسکان اداره ارشاد هم پول اجاره می پردازد و اگر روزی سر و گوش موجر بجنبد اسباب اداره ارشاد در خیابان کوچه گردی می کند.
براستی چه توقعی است از شهرستانی که :
1_چندسال مداوم رییس اداره فرهنگ نداشته و به صورت سرپرستی اداره می شد؟و حالا هم که 2تا رییس عوض کرده هر دو روحانی هستند.
2- چه انتظاری است از شهرستانی که یک فرهنگسرای فکسنی هم ندارد؟البته یکی دارد که در تیول آقای شهردار است و پدرخوانده های شهرداری
3- چه توقعی دارید از جوانانی که در هر جشنواره ای که برگزار می شود از آنها خواسته می شود (یا به آنها دیکته می شود)درباره موضوعات مورد پسند مدیران فلان نهاد و بهمان اداره بنویسند و هرگز ذوق هنری شاعران پشیزی ارزش ندارد ._ گاهی مساله حتی پسند مدیران هم نیست بلکه ترس از خشم دیگر آقا بالاسرهاست._
4- چه انتظاری است از انجمنی ( تنها یک انجمن ثبت شده و رسمی شعر در این شهرستان دایر است آن هم ققنوس خالی از سکنه است) است که به ازای برگزاری شب شعر مد نظر آقایان از داوران آن قدردانی نمی شود؟البته اگر این داور یک شاعر درجه ی سال نوری از تهران و اشنای مدیران ارشاد باشد این تقدیر ها به زیر نیم میلیون نمی رسد
5- چرا فکر می کنید شعرای این شهرستان باید دلگرم شعر و شاعری باشند در حالی که در هنگام اعطای جوایز به فلان امام جمعه و فلان مقام و مسئول و فلان شاعر نیمه معروف تهرانی که مورد پسندتان است چندصد هزار تومان جایزه و هدیه می دهید اما به شعرای جوان و نیک اندیش و خوش قریحه و نازک طبع و امیدوار ما که می رسد یک پاپاسی بودجه ندارید. اگر این شاعر جوانتر هم باشد بدهکارتان هم می شود که چرا فلان پوشش را داشت و چرا این را خواند و آن را نخواند.
6- شاعر ما با چه امیدی شعر بخواند در حالی که می گویند در جلسه شعری که برگزار می شود چون یک طرف برگزار کننده مثلن سپاه است بهتر است از بانوان کسی شعری نخواند؟
7- چه کسی می تواند باور کند در شهرستان ما مرکز فرهنگی ساخته می شود اما امام جمعه آن را به تولیت خود در می اورد و مدیرت آن می افتد دست زن و دختر و داماد و پسرش؟ و چون نام آن مرکز فرهنگی ((قرآن و عترت)) است اعلام میشود فقط فعالیت های قرآنی در آن امکان برگزاری دارد؟!!تازه آن هم شنیده شد که انجام نمی گیرد یا مخصوص افراد مخصوص است.
8- چه کسی باور می کند اداره فرهنگ رباط کریم از برگزاری یک شب شعر ساده به مناسبت روز شعر و ادب عاجز است؟و به جای آن شب شعر و خاطره دفاع مقدس را برگزار می کند و از 3شاعر پرندی دعوت می شود که از لحاظ کیفیت شعر در مدار صفر درجه قرار دارند و از لحاظ دستمال در کانون هستی..
9- چه کسی باور دارد برای خوانش شعر آزاد در این شهرستان محدودیت است و شعر با موضوع آزاد اول باید از فیلترینگ رد شود؟
10- در شهرستانی که از برگزاری یک شب شعر ساده طنز هراس دارند چه امیدی به امیدواری است؟
11- و این درد آخر که درد ملی است . آری در این بر باد بنیاد ، این میهن در زنجیر ، در این قحط عصر دانش و فرهنگ ، فزونی سردمداران بی فرهنگ ،
خودبینان مقام اندیش تنها کسانی را می پذیرند و تمجیدشان می کنند و در بوق و کرنا می آورند که در راستان تملق و چاپلوسی و خودفروشی و ادم فروشی و وطن فروشی ید طولایی داشته باشند.
آری در کشور ما همه جا آزادگان در انزوا می میرند.