امشبِ ناز وعده بود
امشبِ تا نخورده بود
باد نفس چو می کشید
روح به باغ می دمید
امشب باغ راز بود
مستی می نیاز بود
ابر نفس چو می کشید
آب حیات می چکید
امشب و بوی خاک و نم
نشئه ز شور و عشق وغم
خاک عطش ز قطره ای ،
عیش به کام می کشید
امشب من ترانه خوان
شعر نشاط بر زبان
دست به گردن نسیم
راه شتاب می دوید ،
امشب خیس هم گذشت
ابر به چشم من نشست
صبر زکاسه ام چکید
شوق به لانه اش خزید
سلام دوست عزیز
من تازه با این انجمن آشنا شدم
منم ترانه سرا هستم و ساکن رباط کریم
خوشحال می شم با شما همکاری داشته باشم
آقای عباسی لطفا تشریف بیاورید خوشحال می شویم