دست هایم خالی است
من تفاوت دارم
با گل قالی با کفش با پای شما
من لگد می شوم هر روز
زیر پا های شما
......من هرس می شوم هر روز
مبادا
شعر من گل بکند
یا مبادا بزنم ، حرفی
که نباید بزنم
من لگد می شوم هر روز
چه فرقی دارد
چمن سبز شوم
یا پنیرک بشوم
زیر پای بز ها
یا اگر لاله شوم ، غنچه کنم ، گل بدهم
چه تفاوت دارد زیر پا های شما
من شقایق زادم
سرخ ، ساده ، آزاد
عمر کوتاهم را
وسط وحشی باغ
خون دل خوردم و
دادم بر باد.
................
من که دستم خالی است
پیش پا های شما آب شدم
غرش ابر شدم باریدم
ناله رود شدم نالیدم
پچ پچ دریا با ماهی ها
سر گذشت من از این دشت گذشت
همه جا سبز شد از خارو چمن
چه تفاوت دارد من چه آبی باشم
رود
دریا
باران
لجن جوی خیابان
چه تفاوت دارد زیر پا های شما
من خودم قاصدکم
دست بر دست شده
پر دردم ، پر راز
چه تفاوت دارد
آرزو های همه رفت به باد....
سلامُ زیبا و ساده. تیز مانند سوزن
بسیار زیبا بود
سلام بر حس شاعرانه ی قاصدک ،چه حظَی بردم امیدوارم رودی خروشان باشی
پیشنهاد میکنم بند آخر راهم مطابق سروده به
«آرزوهایم همه رفت به باد » تبدیل کنید
راستی ببخشید فراموش کردم ، لاله دشت سنخیت با رود ، دریا
باران ،لجن جوی ندارد
لطفا مطابق با نظر دوست عزیز آقای سلیمی
بیت مذکور حذف شود
قاصدک عزیز جناب معبودی شعرتان را خواندم زیبا بود
موفق باشید و سبز.