دستی به شانه ای آرام - صدا می زد
برخیز
که امشب وقت غفلت نیست
وجودم بی قرار روی محبوب است
برخیز
وچشمانم پر از خواهش
به تکراری پر از اصرار
برخیز
که امشب وقت غفلت نیست
دلم دیگر ندارد طاقت ماندن
و روحم از عطش لبریز
برخیز
مبادا امشب از غفلت فراموشت شود
( قد قامت) ای مامور
مبادا وعده ات امشب به فردایی دگر افتد
زخواب غفلتت گر بر نمی خیزی
زخواب امشبت برخیز
که امشب وقت غفلت نیست
برخیز
وجودم غرق شور وشوق
پر پرواز روحم- باز
تمام وسعت روحم به یاد یاریش - تسلیم
ولی یادت همی باشد
توانت نیست هنگام قیامم قامتم را
غرق خون سازی
به هنگام رکوعم دستهایم می کند یاری
به خاک افتادنم سخت است
توخود می دانی و شمشیرت ای مامور
تمام مسجد امشب غرق در نور
ومن بی تاب و پرشور
صدایت می کنم
برخیز
که امشب وقت غفلت نیست
مرامی خواندم- محبوب تر محبوب
....
من امشب وعده کردم باگل یاسم
همین ؛ امروز وفردا ؛ باز می آیم
مبادا غفلت تو وعده ام رابشکند
برخیز
که امشب وقت غفلت نیست
وجودم غرق درشادی - تمامم از خدا لبریز
برخیز
که......................
بسیارجاندار وزیبا اما :مصرع مطلع بلحاظ وزنی از باقی جداست
در دیگر عبارات قبل از چند {برخیز }کسر وزن مشاهده میشود
که بایک {پس}قابل رفع است ممنون
شب پرستان به شب کمین کردند/اسب تاریک خویش زین کردند/
ابلهانی به بوم دل بستند/روسیاهان ازانزوا رستند/فاسقان فاجران بداندیشان/زاهدان سیه دل شیطان/کمرقتل برمیان بستند/
صبح صادق زخانه بیرون شد/جای پایش زمان توقف کرد/برقدمها
ی او زمین لرزید/وزسترگیش مرگ هم ترسید/پابه محراب خون فرودآورد/سربمحراب قتل خودسایید/صبح راسرخی آمدست نوید/تیغ نامردی ازقفابرخاست/فرق سلطان عشق خون بشکافت/فزت ربی ودروصال شتافت/وچه امروزسردوتاریک است
/آه... خورشیدکعبه راکشتند
بسیار زیبا بود لذت بردم -امشب وقت غفلت نیست برخیز...
مجدداً سلام ،پیشنهاد میکنم {وچشمانش پرازخواهش }رابه
اول شخص تبدیل کنید
سلام
جناب درودگر عزیز
مطابق فرمایش دوست عزیز آقای سلیمی
چشمانش به چشمانم تغییر کند لطفا
و در (برخی)ز پنجم به (پس برخیز ) تغییر یابد
باتشکر از زحمات شما
شعرتان زیبا وبه جا بود،امیدوارم همه روزی از خواب غفلت بیدار شویم ،ممنون