خشکسار می شوم
باران چرا ببارد اگر رود می رود؟
می رود به همانجا که دخترک در مه فرو رفته.
احساس چرا بتابد؟
اگر نازکی تارهایش را به فراموشی می سپاری
هر بار.
فرصت را داخل ظرف بلورین "مهر"
روی میز "یک بار دیگر" بگذارم که چه؟
هنگامی که رفتارت لعاب انداخته!
خستگیهایم را به کدام ستون تکیه دهم
وقتی گوشهایت پناه پنبه ها شده و
صدایت به سفری دور رفته...
دور رفته ای
فرسخها دورتر از نبودن.
شعر از فرید
وبلاگ:
به ما هم سر بزن
www.persian-pc.com
با سلام .امبدوارم که تارنمایتان هر موسم رنگین تر شود و به افسون کلمات آراسته و معجزه جملات صدایتان را رساتر نماید.بنده دانشجو رشته حقوق و ساکن رباط اما علاقه خیلی زیادی به ادبیات دارم اهل شعر وشاعری نیستم اما بی نهایت به شعر وادبیات عشق می ورزم .امیدوارم واژگانتان تلائلو آزادگی و طنین رهایی باشد. از اینکه شهر رباط جوانان پرشوری همانند شما دارد خرسندم.خوشحال خواهم شد آشنایی بیشتری با اعضا ی این انجمن داشته باشم.
ا
دوست خوب بی نام و نشانم
سلام
از این همه لطفی مه داشتی سپاسگذارم امید دارم که شما را در جمع ادب دوستان زیارتتان کنم.
کلاس های ما چهار شنبه ها ساعت ۴تا۶ در مدرسه راهنمایی بزرگمهر واقع در خیابان جهاد تشکیل می گردد.
منتظر حضور گرمتان هستیم.
مهراب کمالی
مسوول انجمن ادبی حکیم فردوسی رباط کریم