"چرا ادبیات ؟
ادبیات زیباترین و دلنشین ترین عرصه هاست و در ان هیچ حصار و محدودیتی نیست و با فراغ بال می توان بر بال اندیشه سوار شد و تا مرز های خیال زیباترین مفاهیم انسانی را تداعی کرد .ادبیات نه تنها در کتاب ها و ذهن نویسندگان و شاعران جای دارد بلکه درس زندگی ست .درس انسانیت و چگونه زیستن و همین است که کلمات مرز نمی شناسند و مولوی جهانی می شود و سالی از سال ها را ساز مان ملل به یاد او نامگذاری کرد و پوتین رئیس جمهور روسیه از میان شاعران بیشتر از همه به خیام عشق می ورزد و حافظ از ترجمان گوته و فرهنگ اروپایی و المانی هم فراتر می رود.و سازمان ملل متحد به اشعار سعدی خویشتن را آزین می بندد و فردوسی طلایه دار هویت ایرانی در مقابل توحش اعراب می شود.
آری ادبیات بر خلاف گمان عده ای رقص واژگان نیست بلکه رستاخیز است .رستاخیزی برای امید به فرداها و نومید تلائو نور به ظلمات انسانی است و شعر وادب فریاد برای یافتن گمشده های انسان است انسانی که هزاران سال است در پی چرایی و چگونگی خود است تا شاید پاسخی برای این سوال یابد که از کجا آمدم امدنم بهر چه بود . . .
به قلم: رستاخیز
مدیر محترم وبلاگ مطالبتون خیلی عالی بود در ضمن باعرض شرمندگی باتمام اهمیتی که انجمن برام داره بنده این هفته هم نمیتونم بیام... ببخشیدم
ه ه ه
ه ه ه
ه ه
ه اینهم عرق شرم
گل گفتید...
اما کاش هیچ گاه دست تحجر به نام دین به ساحت ادبیات نمیرسید.
سلام
در قالب قبلی «تماس با ما» وجود داشت.
***
طرحی از مرگ:
بخورم زمین هوا میرم
نمیدونی تا کجا میرم