آن قدر با کفگیر سماجت ، غم ها را ته دیگ دلم هم زدی تا زبانم برایت آشی پخت با یک وجب روغن.
جلالی(سافر)
باز جای شکرش باقی است که کفگیرت به غمهای ته دلت گیر نکرد... برای ما که گیر کرد و چیزی جز سکوت برایمان نماند!
باز جای شکرش باقی است که کفگیرت به غمهای ته دلت گیر نکرد... برای ما که گیر کرد و چیزی جز سکوت برایمان نماند!