پرواز به رؤیا
آواز ِ سـگـی بود
در ظلمت ِ بیداری ِ چشمم
برق ِ خردی بود
فردا هدرم باد
امشب اگر از دست ِ تو فریاد بر آرم
پرواز به رؤیا
آخر سفرم باد
دندان به جگر، سایه به سایه
دنبال ِ تو بودم
اینک اگر از ترس گریزم
بادل بستیزم
خاکی بسرم باد
در کوچۀ امید چراغ ِ همه خاموش
کج فهمی ِ من کار بدست ِ همه کس داد
بیکار نِشستم
یاد تو هم ازیاد فراموش
دیروز و پریروز
از سردی احوال ِ خودم سخـــت پریشان
از خلق ِخودم سخت به تنگ آمده گریان
دنبال ِ تو بودم
ایام بدی بود
دیروز و پریروز
... خدا را نپرستیدم و مُردم
امروز از ارواح شنیدم
یک هم عددی بود
پریشان
سپاس از حضورتون
آری
ایام بدی بود و هست.
ایام پریشانی...
رنج
----
آب فرهنگ
اقتصاد
هنر
تاریخ
سیاست
........
همه را گل کردند،
تو نبودی سهراب.
سلام موفق باشید