در گذار پر شتابِ این قدمها
کودکی خندان کنار فوج ِ آدمها
روی باروهای قصر آرزوهایش
... ایستاده
همچو اسلاف کهن بادی به غبغب می دهد
با صدایی پر طنین گوید
آی ... آدمها ...
خطی از شعرم بخوانید
*******************
در گذار پر شتاب این قدمها
باز در جنب تکاپوی شتاب آلود آدمها
کودکی تنها نشسته
باصداقت میزند لبخند
باز میگوید
رهگذرها ... خطی از شعرم بخوانید
**********************
در گذار پر شتاب این قدمها
کودکی با چشم گریان
دور میچرخد میان حلقه ی افکار آدمها
هی تعارف میکند
خطی از شعرم بخوانید
... شعر من افسون ندارد
آب و تاب واژه ای موزون که دارد
قصه های ناب دیروز و پریروز
جلوه ی رویایی فردا ندارد
ساحل دریا ندارد
نم نمِ باران که دارد
خطی از شعرم بخوانید
شعر من یک دشت بی دروازه است
شعر من همچون خدایم تازه است
خطی از شعرم بخوانید
خطی از ... شعرم ... بخوانید
پریشان