دل به دریا می زنم در قیل و قال زندگی
خسته از پژمردنم پشت خیال زندگی
در اتاق فکر من آئینه تابوتم شده
در نبردم در کما با احتمال زندگی
کفش هایم رو به فردا پشت در کز کرده اند
من پی دیروزم و حل سوال زندگی
مثل یک گنجشک زخمی در هوای اعتصاب
بی رمق نوک می زنم بر سیب کال زندگی
در همین بازی گل یا پوچ دل وا مانده ام
کیش و ماتم می کند رندانه فال زندگی
عابری هم در گذر از کوچه ما هر زمان
با خودش حرفی زند از ابتذال زندگی
طاهری
سلام
شعر زیبایی بود
البته حرف برای گفتن دارد
خصوصا وقتی کسی مثل آقای طاهری پشت ماجرا باشد.
به عنوان مثال کیش و ماتم می کند رندانه فال زندگی
از نظر تصویر و تعلیل ایراد دارد
یا مصرع بعد کلمه ( اگر) که ایجاد شرط می کند به چه قرینه ای حذف شده معلوم نیست .
آری آقا/خانم (؟) طاهری عزیز
زندگی سوالات و مسائل حل نشده بسیاری در درون هر یک از ما تلنبار کرده و خودش همچنان میگذرد...
این شعر زیبایتان جای تقدیر و تبریک دارد.
باید آفرین گفت همین ...........
زیبا بود لذت بردم
سلام.
اینقدر زیبا گفتید که دیگه جایی برای بحث نداره...
سلام،
تو برنامه ی مشاعره دیده بودمتون
این شعرتونم از جمله شعرایی بود که سعی کردم وقتی از
پشت قاب مستطیلی شنیدم،بنویسمش..ولی مگه تونستم؟؟؟!!
جدا از نقدایی که مثه بقیه ی شعرا،به سروده ی شماهم وارده،من یکی لذت بردم...
روزگارتون غزل