آمد خزان مو بور من دنیا پریشان می شود
مانند گندم زارها موها پریشان می شود
مانند برگ سرخ دل دروحشت باد خزان
می رقصد آن موج جنون دریا پریشان می شود
درگیر مویت می شوم دیوانه ی روی شما
مجنون دل بیچاره از رویا پریشان می شود
رقصنده می گردد هما در سایه سار بخت ما
وقتی خزان چون نوعروس اینجا پریشان می شود
گویا که فصل مهر وآب آذر به جانش می رسد
وقتی خزان بی کسی از ما پریشان می شود
چشمان پاییزان تو مانند کندوی عسل
از مستی چشم شما صهبا پریشان می شود
دامان دور از دستتان می خیزد از باد خزان
از خنده ی ساق شما صحرا پریشان می شود
آغوش گرمم را ببین در انتظارت می تپد
در انتظار وصل تو ((کاما)) پریشان می شود
کاما
دلم تاب ریاکاری ندارد
که جانم طاقت خواری ندارد
نمی دانم چرا خو کرده ام من
به یاری که وفاداری ندارد
ازین غصه پر از دردم خدایا
خدا با من مگر کاری ندارد؟
که می سوزد دلم از آتش غم
دلم با من سر یاری ندارد
گر از غم خار می روید به قلبم
نگاهم قصد آزاری ندارد
منال ای دل ز دست او که دنیا
گل زیبای بی خاری ندارد
خانم چهاردولی
بالاخره بعد از سالیان سال رییس اداره ارشاد رباط کریم معرفی و منصوب شد
آقای پرویز قلی زاده ریاست اداره فرهنگ رباط کریم را تحویل گرفتند.
برای این گفتیم بالاخره که عجیب است این اداره از زمان رفتن آقای علیزاده به صورت سرپرستی اداره می شد . این مدت آنقدر زیاد است که چهره آقای علیزاده مانند یک اثر باستانی برای ما تداعی مشود. بعد از رفتن آقای علیزاده افرادی آمدند نفهمیدیم رییسند یا سرپرست اما هرچه بودند هیچ کاری در این شهر از آنها دیده نشد حتی شنیده نشد که کاش می شنیدیم و به خودمان لعنت میکردیم اگر می گفتیم (( شنیدن کی بود مانند دیدن)).
حال آقا پرویز قلی زاده که از قضا روحانی هم هستند و به نظر آدم خوش مشرب و در عین حال فعالی هم هستند امیدواریم وسط راه کم نیاورند و بتوانند کم کاری های اسلاف خود را به اخلاف خود منتقل نکنند.
از همین جا به آقای قلی زاده این مسوولین خطیر را تبیرک می گوییم و به ایشان احسنت می گوییم که این مسئولیت واقعا سخت را پذیرا شده اند. مبارک باشد
کاما
آن جور که عمه ام برایم گفته
از دختر همسایه و چندین نقطه
هر کار کنم نوشته بر پای من است
این آش که خاله ام برایم پخته
قاصدک
دوستان شعرا و اعضای محترم انجمن
بدینوسیله به استحضار می رساند با توجه به رای همه اعضای حاضر در جلسه آخر از این هفته جلسات روزهای چهارشنبه راس ساعت ۴ عصر در مدرسه غیرانتفاعی بزرگمهر برگزار خواهد شد .
بنا بر این ۴شنبه ۷/۷/۸۹ راس ساعت ۴ منتظر زیارتتان هستیم.
امید که آن قطار برگردد باز
با سوخت عشق من وَ بر جاده ناز
این جا همه منتظرکه پشت سر تو
با لاله ونسترن بخوانیم نماز
قاصدک
تهران در گذشته از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون
خود ارتباط داشته این دروازهها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از
بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارتاند از:
دروازههای دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر)
دروازههای خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر)
دروازههای باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر)
دروازههای غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر)
در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:
شمال:
طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج
که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت.
غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک
جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک.
شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی
و دروازه رباط کریم یکی از دروازه های اصلی شهر بوده و از این رو نام خیابان رباط کریم در میدان گمرک نیز دارای سابقه تاریخی است
ولیکن متاسفانه اخیران نام این خیابان به خیابان ایروانی تغییر داده
جا دارد از سوی مسئولین و فعالان رسانه ای شهر در این خصوص پیگیری های لازم معمول گردد.
چراغت را بیاور شعرهایم تنگ و تاریک است
طلوعت را مهیا کن که صبحت باز نزدیک است
شبم را سرسری بگذر، و خوابت را به من بسپار
نگاهت را به چشمم ریز و چشمت را ز من بردار
لبت را بر لبم بگذار...
وجودم از تو لبریز استو فردایم غم اگیز است
من امشب سرخوشم امشب دلم بر عشق مهمان است
که امشب جشن میلاد بهاران است
وفردا...
نوبت دل کندن از جان است و جانان است
از امشب گو
و از شب های دیگر مثل امشب گو
نگاهت را مصفا کن،خدا در شهر مهتاب است
جنون عشق برپا کن، که شیطان نیز بی تاب است
... نگاهت را به جانم ریز
که ... مرگم نیز نزدیک است...!
پریشان
باید که دوباره چشم خود پاک کنی
این کینه و دشمنیت در خاک کنی
هشدار نخور دل وزبان جسدم
یادت نرود دوباره مسواک کنی
قاصدک