-
انجمن شعر و خاصیت ما ایرانی ها
چهارشنبه 14 مهر 1389 17:14
ما ایرانی های چن خاصیت جیب غریب داریم یکیشم اینه که هیشه دیر سر جلسه می رسیم. مثلن وقتی یه کنفرانسی چیزی هس که ما هم بهش دعوتیم سعی می کنیم یه ساعت دیر بریم که حرفای اولیه و قرآن و ... تموم شه و ما دقیقن تو متن برنامه حاضر شیم و به پذیرایی برسیم. یکی دیگه از خاصیتای ما ایرونیا اینه که شب امتحانی هستیم. همه چیمونو جم...
-
خندیدند
سهشنبه 13 مهر 1389 15:51
همین دیروز بود انگار که در رؤیای تو بودم به عشق یاد تو هوش از سرم رفت بروی برف لغزیدم زمین خوردم گروهی آدمک بودند در بند تماشایم وخندیدند... خدا خندید رؤیای تو هم خندید خود من نیز خندیدم ... پریشان
-
مرگ تدریجی
پنجشنبه 8 مهر 1389 17:22
پزشک درد مرا درد لاعلاجی کشت کجاست سایۀ مرگی؟ که جسم وجان برهاند زمرگ تدریجی شمیم یادش نیست مسکُنی که رهاند مرا از این سردی ز درد بی دردی پریشان
-
مو بور
سهشنبه 6 مهر 1389 17:51
آمد خزان مو بور من دنیا پریشان می شود مانند گندم زارها موها پریشان می شود مانند برگ سرخ دل دروحشت باد خزان می رقصد آن موج جنون دریا پریشان می شود درگیر مویت می شوم دیوانه ی روی شما مجنون دل بیچاره از رویا پریشان می شود رقصنده می گردد هما در سایه سار بخت ما وقتی خزان چون نوعروس اینجا پریشان می شود گویا که فصل مهر وآب...
-
سر یاری ندارد
سهشنبه 6 مهر 1389 17:44
دلم تاب ریاکاری ندارد که جانم طاقت خواری ندارد نمی دانم چرا خو کرده ام من به یاری که وفاداری ندارد ازین غصه پر از دردم خدایا خدا با من مگر کاری ندارد؟ که می سوزد دلم از آتش غم دلم با من سر یاری ندارد گر از غم خار می روید به قلبم نگاهم قصد آزاری ندارد منال ای دل ز دست او که دنیا گل زیبای بی خاری ندارد خانم چهاردولی
-
رییس اداره ارشاد هم تعیین شد
دوشنبه 5 مهر 1389 12:46
بالاخره بعد از سالیان سال رییس اداره ارشاد رباط کریم معرفی و منصوب شد آقای پرویز قلی زاده ریاست اداره فرهنگ رباط کریم را تحویل گرفتند. برای این گفتیم بالاخره که عجیب است این اداره از زمان رفتن آقای علیزاده به صورت سرپرستی اداره می شد . این مدت آنقدر زیاد است که چهره آقای علیزاده مانند یک اثر باستانی برای ما تداعی...
-
عمه گفته آش خاله
دوشنبه 5 مهر 1389 12:37
آن جور که عمه ام برایم گفته از دختر همسایه و چندین نقطه هر کار کنم نوشته بر پای من است این آش که خاله ام برایم پخته قاصدک
-
قابل توجه
دوشنبه 5 مهر 1389 12:35
دوستان شعرا و اعضای محترم انجمن بدینوسیله به استحضار می رساند با توجه به رای همه اعضای حاضر در جلسه آخر از این هفته جلسات روزهای چهارشنبه راس ساعت ۴ عصر در مدرسه غیرانتفاعی بزرگمهر برگزار خواهد شد . بنا بر این ۴شنبه ۷/۷/۸۹ راس ساعت ۴ منتظر زیارتتان هستیم.
-
نماز نسترن
شنبه 3 مهر 1389 12:21
امید که آن قطار برگردد باز با سوخت عشق من وَ بر جاده ناز این جا همه منتظرکه پشت سر تو با لاله ونسترن بخوانیم نماز قاصدک
-
چرا خیابان رباط کریم را تغییر نام دادید؟؟
پنجشنبه 1 مهر 1389 13:52
تهران در گذشته از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط داشته این دروازهها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارتاند از: دروازههای دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر) دروازههای خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر) دروازههای باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر) دروازههای...
-
جنون عشق
پنجشنبه 1 مهر 1389 13:24
چراغت را بیاور شعرهایم تنگ و تاریک است طلوعت را مهیا کن که صبحت باز نزدیک است شبم را سرسری بگذر، و خوابت را به من بسپار نگاهت را به چشمم ریز و چشمت را ز من بردار لبت را بر لبم بگذار... وجودم از تو لبریز استو فردایم غم اگیز است من امشب سرخوشم امشب دلم بر عشق مهمان است که امشب جشن میلاد بهاران است وفردا... نوبت دل کندن...
-
زبان جسد
دوشنبه 29 شهریور 1389 20:38
باید که دوباره چشم خود پاک کنی این کینه و دشمنیت در خاک کنی هشدار نخور دل وزبان جسدم یادت نرود دوباره مسواک کنی قاصدک
-
شلوار تنگ
دوشنبه 29 شهریور 1389 20:36
امروز که دور دوره ی تاج سر است در لیست موبایل اسم صد تا پسر است تنگ است و کثیف وپاره همچون مد روز شلوار کثیف و تنگ هم درد سر است قاصدک
-
دور تر از نبودن
شنبه 27 شهریور 1389 20:00
خشکسار می شوم باران چرا ببارد اگر رود می رود؟ می رود به همانجا که دخترک در مه فرو رفته. احساس چرا بتابد؟ اگر نازکی تارهایش را به فراموشی می سپاری هر بار. فرصت را داخل ظرف بلورین "مهر" روی میز "یک بار دیگر" بگذارم که چه؟ هنگامی که رفتارت لعاب انداخته! خستگیهایم را به کدام ستون تکیه دهم وقتی گوشهایت...
-
صخره عجیب در برمه( الله اکبر!!)
سهشنبه 23 شهریور 1389 13:19
این تصویر یک صخره در برمه است. این عکس فقط در یک روز خاص از سال میتواند گرفته شود در این روز اشعه خورشید با زاویه خاصی بر این صخره میتابد. چیزی متوجه شدید؟ دوباره نگاه کنید اگر هنوز اعجاز این تصویر را درک نکردهاید تصویر را بچرخانید ایمان بیاوریم به اعجاز یا الله اکبر این هم یک کار رایانه ای دیگر است ؟؟
-
پیر محبت
سهشنبه 23 شهریور 1389 13:12
دوستی رادرتو میبینم هنوز ای نگاهت همچو مروارید ،درشب مهتاب یا چو شبنم روی برگ خواب عشق مژگان تو می چینم هنوز درکلامم حسرتی جاریست درسکوتم صحبتی باقیست دست شب خالیست شب چوچشمان تو غمگینم هنوز سایه ای ازمرگ روی پلکم بستری انداخت روی پلک دیگرم راهم کلبۀ غم ساخت نیستی جانم ببالینم هنوز بازشب را ریختم درخویش دوستت دارم ......
-
خر کردن
یکشنبه 21 شهریور 1389 19:57
با گوشه ای از لبت مرا خر کردی با گوشه ی دیگرش که خر تر کردی یک عمر سوار خر شدی آخر سر با گاو ته طویله شوهر کردی؟! وبلاگ: گاوخر است از آقای برگشادی به آدرس: http://www.bargoshadi.blogfa.com
-
اعجوبه
یکشنبه 21 شهریور 1389 19:51
یک راه و مسیرمان دگر خاکی نیست حتی که فرشته هم زما شاکی نیست ازترس گلی شدن نرفتیم به آب اعجوبه تر از ادم افلاکی نیست
-
باکی نیست
شنبه 20 شهریور 1389 19:31
دیدی که جهان می گذرد؟ باکی نیست مانا به جهان هیچ به جز پاکی نیست با آن که دلم زخمی ِ از آدم هاست یک جو به خدا دلم زکس شاکی نیست
-
شعری از سیمین بهبهانی(سلامی به میمون)
پنجشنبه 18 شهریور 1389 19:31
شنیــدم باز هم گوهر فشــاندی که روشنـــفکر را بزغاله خواندی ولی ایشــان ز خویشـانت نبـودند در این خط جمله را بیــجا نشـاندی سخـن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا به نان و آب مجــانی کشــاندی از این نَقلت که همچون نٌقل تر بود هیاهــو شد عجب توتــــی تکانــدی سخن هایت ز حکمت دفــتری بود چه کفتر ها از این دفتر پراندی ولیــکن...
-
چشم بر لقمه نان
پنجشنبه 18 شهریور 1389 18:50
ما کار و دکان و پیشه کی سوختهایم؟ کی گفت که شعر و غزل آموختهایم؟ آن کاو که دل و دیده به عشقی سوزاند گو دیده کنون به لقمهای دوختهایم پی نوشتها: ۱- با یاد شهدای ۱۷ شهریور (جمعهی سیاه) ۲- به مناسبت طرح هدفمندکردن یارانهها درفشی
-
۱۲۵یا۱۱۰؟
جمعه 12 شهریور 1389 16:45
۱۲۵ الو......... ... این بار دل من نیست که آتش گرفته است این شعله های دل کودک همسایه است سیب می خواست نبود کفش می خواست نداشت ......هدفش چه بود؟ - می خواست با پای برهنه از برج آزادی بالا برود - چه غلطها ؟!!!! هدف ؟!!!! .....هدف کودک روبرو ! آتش ...... - الو ۱۲۵ -آقا اشتباه است اینجا همیشه ۱۱۰ است .
-
فدات شم
پنجشنبه 11 شهریور 1389 18:32
الهی من فدات بشم الهی قربونت برم کجا هستی نازنینم بی تو دارم من می میرم این همه دوریت به خدا دل منو خون می کنه جدایی از تو نازنین وای منو داغون می کنه همیشه تو یاد توام تو نمی دونی گل من از تو چشام نمی خونی چه خبره تو دل من؟ حالا دیگه وقتش شده شعر بگیم بی بهونه باهم دیگه ما بسازیم زندگی عاشقونه
-
استقلال - آزادی
پنجشنبه 11 شهریور 1389 18:21
درست از همان روزی که با حروف الفبای مادری مان نوشتیم استقلال،آزادی طعم نامیمون اسارت را با تمام وجود چشیدیم و حالا هر چه از آن روز می گذرد من به باورهایم راسخ می شوم و به گفته هایم مومنتر. من ایمان دارم حالا دیگر از آزادی این واژه ی همیشه در قفس فقط فسیل استادیومی صد و بیست هزار نفری بر جای مانده و از آن همه استقلال...
-
دو طرح
پنجشنبه 11 شهریور 1389 18:14
هرگز بهشت نمی روم ؛ شنیده ام پاییز ندارد...! -------------------- شاه بیت دیوانت می شدم. دیدن که نگاه شد ؛ چرک نویسی شدم مچاله...
-
حسادت بهشت
پنجشنبه 11 شهریور 1389 17:59
چنان دوزخ را به آغوش می کشم که بهشت حسادت را بیاموزد لحظه ای اگر برزخ رهایم کند
-
هر شب شب قدر است
پنجشنبه 11 شهریور 1389 17:54
هرشب شب قدراست اگرقدربدانی چون ماه به بدراست محاقش نکشانی این حوضچه آنقدرزلال است که حیف است غفلت کنی وقطرۀ اشکی نچکانی پروانه به پروازدهدیکسره آواز گنگی توکه این نغمه وآوازنخوانی همت کن وتادیرنگشته سببی ساز تا خانۀ ی آلودۀ ی دل را بتکانی فردا پرشادی است اگرزودبجنبی درچنبرۀی غصۀی دیروز نمانی
-
قتل صبح صادق
سهشنبه 9 شهریور 1389 16:55
شب پرستان به شب کمین کردند اسب تاریک خویش زین کردند ابلهانی به بوم دل بستند روسیاهان ازانزوا رستند فاسقان فاجران بداندیشان زاهدان سیه دل شیطان کمرقتل برمیان بستند صبح صادق زخانه بیرون شد جای پایش زمان توقف کرد برقدمهای او زمین لرزید وزسترگیش مرگ هم ترسید پابه محراب خون فرودآورد سربمحراب قتل خودسایید صبح راسرخی آمدست...
-
پرچم صلح
دوشنبه 8 شهریور 1389 18:26
دل از همه غیر از تو که برداشته ام بر چشم تو امید دگر داشته ام از ترس قتال چشم خونریز تو باز من پرچم صلح را برافراشته ام
-
برخیز وقت غفلت نیست
دوشنبه 8 شهریور 1389 18:24
دستی به شانه ای آرام - صدا می زد برخیز که امشب وقت غفلت نیست وجودم بی قرار روی محبوب است برخیز وچشمانم پر از خواهش به تکراری پر از اصرار برخیز که امشب وقت غفلت نیست دلم دیگر ندارد طاقت ماندن و روحم از عطش لبریز برخیز مبادا امشب از غفلت فراموشت شود ( قد قامت) ای مامور مبادا وعده ات امشب به فردایی دگر افتد زخواب غفلتت...