دلم از هجر تو دریای درد است
بهار زندگانی زرد زرد است
بیا و قصد این آزرده دل کن
که بی تو کلبه قلبم چه سرد است
بدون آن جمال بی مثالت
بهشت خاطر من دردمند است
توخود دانی که بی تو هیچ هیچم
وجود نازک من بی تو چند است؟
دگر بی تو ندارم من همایی
که آن هم در فراقت در گزند است
{خانم یوسفیان}
عالی بود
همه گفتند این شعر تو قند است
به یادت شعر ها بی چون چند است
شمار رفتی خداحافظ ولیکن
نگو که شعر های ما چرند است .