انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

خداخدا؟؟

خدا خدا چرا تورا به جز خودت کسی دگر نمی شود شناسدت 

چرا به جز خود خودت کسی دگر نمی شود نقش و صفت کشیددت 

نمی شود چرا کسی تورا از آن طرف به این طرف کشاندت و سیلی شکایتی به گوشه لبت نشاندت  و بوسه ای ز بی کسی به روی ماه گونه ها گذاردت  

خدا خدا خودت بگو به صدق و سادگی بگو بدون این  منم منم  که تا کنون زدی به هم  چرا تو را به جز خودت نمی شود کسی فقط ببیندت شناسدت و شکل همچو ماه تو به روی برگ نازکی کشد ، کشد به رنگ سرخ عاشقی و بوسه ای محبتی از لپ تو بگیرد و به کنج گرم آغشت بخوابد و بخواند و بخوابدت  

خدا خدا چرا تو را نمی شود کسی فقط به ساعتی زمانه ای به اندکی بهانه ای به بوسه ای نوازشی به فهم کودکانه ای به نقشه ای به خنده ای گرفتد و نشاندت به روی سینه ای بدون هر بهانه ای و گویدت ز عاشقی ز درد ها که می کشد  ز رنج ها از این همه شکنج ها  که می شود به نام تو  و تو کنون عذاب ها گرفته ای از این همه دروغ ها نفاق ها از این همه شکاف ها 

 خدا خدا کنون چه کس   چه کس تواندت  از این عذاب ها رهاندت از این ندامت کهن به سوی راحتی کشاندت . 

نمی شودنمی شود نمی توانی و نمی تواندت.

ادعا

من به اندیشه محکوم خودم  

که در اندیشه ی توست 

میل وافر دارم 

و در اندیشه ی فردای خودم  

نه به اندازه ی تو ... غوطه ورم 

هستم ... از هستی من تا عدمم 

فاصله چندان نیست 

بودم...از فاصله ی بودن تو  

به تو نزدیکتر است 

تو که از هستم و از بودم و از نابودم 

سخت با من بودی 

ادعاهای مرا باور کن 

من در این سخت ترین لحظه ی اندیشه ی محکوم خودم 

نه در اندیشه ی خود 

که در اندیشه ی تو غوطه ورم 

  

غلط فاحش املایی در اطلاعیه دانشگاه آزاد رباط کریم

***اطلاعیه فوق العاده مهم برای تمامی دانشجویان*** 

قابل توجه دانشجویان محترم

عدم تصویه حساب تا پایان ترم دوم 89-88 و همچنین مستندات پرونده ثبت نام دانشجویی بر حسب تعهدات ماقبل طبق ضوابط آموزشی برابر با حذف ترم اعلام می گردد و این دانشگاه طبق قانون عمل نموده و هیچگونه مسئولیتی را نپذیرفته و پاسخگو نخواهد بود و تمامی عواقب بر عهده خود دانشجو می باشد.

    با تشکر

آموزش دانشگاه 

 

 ------------

پ.ن: تا آنجا که ما می دانیم تا کنون تسویه می نوشتند نه تصویه . برخی هم فکر فیلتراسیون می کردند و تصفیه می نوشتند . به نظر می آید نویسنده مطلب فوق بین این دو واژه سردرگم مانده است.

صدای آشنا

در این غروب بی صدا 

رسد صدایی آشنا 

به خود رها مکن مرا 

مرا مکن زخود جدا 

به چشم خونفشان من 

به روح من روان من 

نگر!  ببین که جان من 

شده چو برف سرد سرد 

دلم پر از فغان و درد 

ببین شکسته نازنین 

ببین دل مرا ببین 

ببین که مرغ جان من 

ازاین قفس چه می پرد 

دل شکسته مرا چه ناشیانه می برد 

بیا کنار من نشین 

مرگ دل مرا ببین 

ببین اسیر قفسم 

دگر نمانده نفسم 

مرا ببر ببر خدا 

چرا شدم زتو جدا ؟ 

در این سکوت بی صدا 

مرا مکن به خود رها

عروض۳

1.     در وهله دوم با توجه به نحوۀ تنظیم سبب و وترها که در قسمت ارکان عروض به آن اشاره کردیم باید فاصله ها و سبب و وترها را از هم جدا کنیم ، همانطور که می بینید در بیت مذکور سبب و وترها به صورت منظم در جای خود نشسته اند و تناسب آن رعایت گردیده است .

2.    حال باید تمام وتر و سبب وفاصله ها را طوری تنظیم کنیم که وزن عروضی خاصی را به دست آوریم .

شیوه هجایی

شیوه ای دیگر نیز متداول و مرسوم است که شیوۀ هجایی نام دارد که ذیلاً همراه با مثالی به توضیح آن می پردازیم . در این روش باید مصرع ها را به هجاهای کوتاه وبلند و کشیده تقطیع کنیم و آنگاه هجاها را به ارکان عروض متناسب با آن تقسیم نماییم و دست آخر نیز اسم ارکان عروض را ذکر کنیم ( فاعلاتن و یا ... )

تعداد هجاها معمولاً با تعداد مصوت ها متناسب است . باید ذکر شود که علامت ( U ) برای دو واکی ها – هجای کوتاه – و علامت ( ─ ) برای سه واکی ها و مصوت های بلند – هجای بلند – محسوب می شود .

در این شیوه نیز مانند شیوۀ قبلی سه مرحله را می بینیم :

1.    تقطیع هجایی

 دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

دل

در

می

دا

ر

U

ک

U

ود

را

ز

U

ز

U

دس

پن

تم

هان

صا

خا

حب

هد

د

U

ش

U

لان

دا

خ

U

ش

U

دا

کا

را

را

             U ─

              U ─

  U      

  U      

        U   

        U  

 U      

 U      

2.    تقطیع به ارکان

دل می رود

─ ─ U ─

دردا که را

─ ─ U ─

زدستم

U ─ ─

زپنهان

U ─ ─

صاحبدلان

─ ─ U ─

خاهد شدا

─ ─ U ─

خدا را

U ─ ─

شکارا

U ─ ─

همانطورکه ملاحظه می کنید در تقطیع هجایی واک ها را از هم جدا کرده و بر طبق آهنگ و موسیقی خاص کلمات می نویسیم و بعد هجاهای کوتاه و بلند آن را مشخص می کنیم . در تقطیع به ارکان وقتی که هجاهای کوتاه وبلند را مشخص کردیم بر اساس نظم وترتیب خاص و موسیقی و آهنگ خاص عروض ، وزن عروض شعر را بدست آورده و می نویسیم .

مقایسه عروض قدیم وجدید

اگر در مقام قیاس عروض قدیم و جدید برآییم باید بگوییم که مزیتی که عروض جدید نسبت به عروض قدیم دارد در این است که در عروض جدید تمام صور شعر فارسی و ارکان آن را می توانیم به دو هجایی تا پنج هجایی تقسیم کنیم و مشکل تشخیص فاصله و وتر وسبب را که در عروض قدیم وجود داشته حل کرد . البته یکی از مشکلاتی نیز که در عروض قدیم وجدید با آن مواجه می شویم مسأله " زحافات " شعر است . وجود زحافات زیاد ودشوار بدون فراگیری آن توسط علاقه مندان به آن می باشد که این مسأله با تلفیق بسیاری از زحافات در یکدیگر و محدود شدن آن آسان می شود .

به طور مثال تلفیق زحافات حذف و قصر در یکدیگر که مجنون مقصور، مجنون محذوف و اسم مبلغ در فاعلاتن که به صورت اصلم نوشته می شود .

تلفیق و حذف بعضی از وزن های حروفی که خاص شعر عرب است از نامگذاری بی مورد آنها جلوگیری کرده مانند فاعلاتن  فاعلن  فاعلاتن  فاعلن که در عروض قدیم به بحر مدید مثمن سالم مشهور است قابل تلفیق با بحر رمل است و می توان آن را بحر رمل مثمن محذوف خواند و...

درتقطیع برای بدست آوردن درست وزن شعر توجه به بعضی نکات لازم و ضروری به نظر می رسد که در این قسمت به آنها اشاره می کنیم .

 اولین چیزی که باید در تقطیع به آن توجه نمود و مهم نیز می نماید ، صحیح خواندن شعر و تقطیع براساس آنچه تلفظ می کنیم است . آنچه را که در خوانش شعر نمی آید نباید در املای عروضی بنویسیم به طور مثال " های " غیر ملفوظ ، " واو" معدوله و " همزه " یا مصوت بلند " آ " که حرفی قبل آن می آید و باعث می شود که همزه یا " آ " تلفظ شود . به این مثال ها توجه کنید :

نامه : های غیر ملفوظ دارد پس به صورت  نام می نویسیم ( 110 )

خواب : واو غیر ملفوظ دارد و به صورت خاب می نویسیم (110)

واگر : همزه آن در تلفظ حذف می شود و به صورت وگر می نویسیم ( 100 )

وآن : به صورت وان تلفظ می شود .( 101 )

 

واک های تشدید دار در املای عروضی به حساب آورده می شوند و یک واک محسوب می شوند مانند : امّا  = ام ما

تبصره 1 - حرف مد یک واک محسوب می شود و در روش هجایی خود یک هجای بلند به حساب می آید .

تبصره 2 – ساکن دوم درابیات به جز در پایان مصراع ها به یک ساکن ومتحرک تبدیل می شود . اگر ساکن سوم یا بیشتر بعد از آن باشد حذف می گردد مانند کاست = ک ا سُ

در شیوه هجایی به یک هجای بلند و یک کوتاه تبدیل می شود (کاس =    U)

این گونه کلمات در پایان مصرع ها به صورت یک هجای بلند آورده می شوند و در روش سنتی عروض تا دو ساکن آن در املای عروض می آید : کاست (─ 110). البته این مورد در اوزان دوری که در هر مصراع به دو قسمت مستقل تبدیل می شوند متفاوت است .پایان هر قسمت در وزن دوری در حکم پایان مصرع است .

این بدان معناست که اگر در پایان هر قسمت کلمه ای بود که بیش از یک ساکن داشت نباید در ساکن های آن تغییری ایجاد کرد . کلمه کاست در پایان قسمت اول اوزان دوری اینگونه آورده می شود 

( کاست =  ─ )

کسره وضمه اشباعی : این نوع کسره و ضمه بازمانده مصوت های مرکب موجود در ایران باستان و فارسی میانه است که به آنها کسره و ضمه مجهول نیز می گویند [1].

البته مصوت های مرکب دیگر امرزه وجود ندارند و از بین رفته اند ولی آثار و بقایای آنها در میان کلمات دیده می شود .

این کسره و ضمه ها گاه هنگام تقطیع واکها و هجاها اجزای بیت را در ظاهر نامنظم می کنند وراه کار این است که این گونه کسره ها و ضمه ها را به هجای بلند بدل کنیم و در عروض سنتی بعد از آنها یک ساکن قرار دهیم تا ناهماهنگی میان اجزاء مقابل هم در دو مصراع ازبین برود [2].

دادمش تصریع نثر و می دهم ابرام نظم

دانم ابرام مثنّا برنتابد بیش از این    خاقانی

دا

دا

د

U

ن

U

مش

مب

تص

را

ری

م

ع

U

م

U

نث

ثن

ر

نا

می

بر

د

U

ن

U

هم

تا

اب

بد

را

بی

م

U

ش

U

نظم

زین

فاعلاتن  فاعلاتن  فاعلاتن  فاعلن

بحر رمل مثمن محذوف مقصور

هجاهای کوتاه و کشیده : این هجاها در پایان هر مصراع که باشند در حکم هجای بلند هستند و لاغیر ، مانند : نه = ─  ،  خست = ─

صحیح تلفظ کردن واو عطف : این واو به صورتهای   َ و  ،   ُو  می آیند ( واو مجهول ) و در تقطیع شعر دارای اهمیت هست و اگر واو در کلمه بعد از خود در هنگام خوانش ادغام شود مانند " واگر " که گاه " وگر " تلفظ می شود .

ابدال : از نکات مهم واساسی که در تقطیع شعر مورد توجه قرار می گیرد ابدال است و آن بدین صورت است که یک هجای کوتاه تبدیل به یک هجای بلند می شود و یا دو هجای کوتاه به یک هجای بلند و یا بالعکس . دربحر رمل درآغاز مصراع اگر به جای فاعلاتن ، فعلاتن بیاید می توان هجای کوتاه اول مصراع را به هجای بلند تبدیل کرد و یا وقتی که در پایان مصراع دو هجای کوتاه درمقابل یک هجای بلند قرار می گیرد می توان دو هجای کوتاه را در کمر یک هجای بلند قرار داد مانند :

   U U ─  =  ─ ─

عمل ابدال در ارکان دیگر مانند : ─ ─ U U مستفعل ، U U فعلاتن و ─ U U  ─ ─ مستفعلن با توجه به رکن های دیگری که در بیت موجود هستند امکان پذیراست که بنویسیم ─ ─ ─

که البته باید با ارکان موجود در بیت متناسب باشد .

قلب : جابجایی هجای کوتاه و بلند یا بالعکس را قلب گویند . به عنوان مثال درتمام ابیات وزن شعر مفتعلن  ─ U U  ─ است ولی در یک بیت یکی ازارکان مفاعلن  U ─U ─ می باشد که از قلب استفاده و به ─ U U  ─ تبدیل می شود .

آشنایی با وزن های شعر و زحافات آنها

در مورد وزن و شعر عدد آن را بیش ازدویست ذکرکرده اند ولی امروزه بیش از نوزده بحر و وزن کاربرد ندارد که عبارتند از :

رمل – هزج – متقارب – وافر – متدارک – منسرح – مجتث – کامل – مضارع – خفیف  - سریع – قریب – غریب – طویل – مدید – بسیط – مشاکل – مقتضب

گفته اند :

رجز و خفیف ورمل ، منسرح دگر مجتث

بسیط و وافر و کامل ، هزج ، طویل و مدید

مشاکل و متقارب ، سریع و مقتضب است

مضارع و متدارک ، قریب و نیز جدید

 اوزان زبان فارسی عبارتند از : جدید ( غریب ) ، قریب و مشاکل

اوزان عرب عبارتند از : کامل ، طویل ، وافر ، مدید ، بسیط.

تمام اوزانی که در بالا ذکر شده وخارج از این دو دسته قرار می گیرند بین زبان فارسی و زبان عرب مشترک هستند .

تمام اوزان نوزده گانه ای که برشمردیم از نظر تقسیم بندی در دو دسته قرار می گیرند :

1.    مختلف الارکان

2.    متفق الارکان

بحور مختلف الارکان

بحر سریع : در لغت به معنی زود است ولی در اصطلاح عروض از بحوری است که اغلب سدس کاربرد دارد . اجزای تشکیل دهنده این بحر مستفعلن مستفعلن مفعولات که به صورت مطوی به کار می رود یعنی به صورت مفتعلن مفتعلن فاعلاتُ می آید .

·       زحافات سریع : خبن  مفاعلن U ─U ─        ، طیُ    مفتعلن U U

·       مطوی مرفل : مفتعلاتن        ─ U U  ─ ─

·       مجنون مرفل : مفاعلاتن       U ─ U  ─ ─

·       ترفیل : مستفعلاتن               ─ ─ U  ─ ─

·       اذاله : مستفعلان                  ─ ─ U 

·       مجنون مزال : مفاعلن           U ─ U 

·       مطوی مزال : مفتعلان          ─ U U 

·       قطع : مفعولن :  ─ ─ ─

در زیر نمونه هایی از اوزان رایج در بحر سریع را می آوریم :

مفتعلن مفتعلن فاعلن U U  U U ─ ─ U    بحر سریع مسدس مطوی مکشوف

مفتعلن مفتعلن فاعلان U ─ ─  U U ─ ─ U ─   بحر سریع مسدس مطوی موقوف

  بحرمضارع : در لغت به معنای مشابهت است ولی در اصطلاح به بحری اشاره دارد که اصل آن از مفاعیلن فاعلاتن به وجود آمده است ( مکفوف) یعنی از مفاعیلن فاعلات ُ ساخته می شود .

صورت مفاعیل ُ فاعلاتُ در شعر فارسی کم کاربرد است .

زحافات این بحر عبارتند از :

·       قبض : مفاعلن          (100100)           U ─U ─

·       کف : مفاعیل            (010100 )          U  U

·       خم : مفعولن             (101010)               ─ ─ ─

·       ضرب : مفعول         ( 01010 )                U

·       بتر : فع                       (10)                          

·       حذف : فعولن             (10100)              U 

·       قصر : مفاعی             (10100)              U 

·       هتم : فعول                   (1100)                   U 

·       جب: فعل                      (100)                   U 

·       زلل: فاع                      (110)                       

·       شتر: فاعلن               (10010)                 U 

·       کف : فاعلات           (010010)             U U 

·       خبن : فعلاتن            (101000)         U U  ─ ─

·       قصر : فاعلان          (110010)               U

·       مجنون مقصور : فعلان(11000)              U U 

·       حذف : فاعلن             (10010)               U

·       مجنون محذوف : فعلن   (1000)               U U ─

·       صلم : فع لن                (1010)                  ─ ─

·       اصلم مبغ : فع لان       (11010)                 ─ ─

·       تثعیث : مفولن           (101010)            ─ ─ ─

·       جحف : فع                    (10)                       

·       محجوف مسبغ : فاع          (110)                   

·       شکل : فعلات            (01000)        U U  U

از اوزان معروف این وزن عبارتند از :

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلان

مثال :

ناورد محنت است در این تگنای خاک

محنت برای مردم ومردم برای خاک    خاقانی

نا

10

مح

10

ور

10

نت

10

د

U

0

ب

U

0

مح

10

را

10

ن

U

0

ی

U

0

تس

10

مر

10

ت

U

0

د

U

0

د

U

0

م

U

0

رین

10

مر

10

تن

10

دم

10

گ

U

0

ب

U

0

نا

10

را

10

ی

U

0

ی

U

0

خاک

110

خاک

110

               مفعول               فاعلات                 مفاعیل               فاعلن

بحر مضارع مثمن اقرب مکفوف محذوف (مقصور)



[1]  . ر.ک به بخش مصوت ها

[2]  . دکتر محسن ذوافقاری ، فرهنگ موسیقی شعر ، چا÷ اول ، زمستان 1380 ، ص 27-26.

انار


آن گر گرفته ای که ...آتش سوار بود
پاییز می سرود
                        وفکر... بهار بود
زخمی که
                   سرش... از سینه باز شد
      حرفی اگر نگفت
                                  حرف انار بود

یک با یک برابر نیست

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان 
ولی ‌آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
و آن یکی گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود، های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت:

                            یک با یک برابر هست
 از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
این تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم مات بر جا ماند !
و او پرسید :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز

                                          یک با یک برابر بود؟
 
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد :
                                آری برابر بود.
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
چرا آن کس که زور و زر به دامن داشت 

                                                بالا بود؟
وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
                                                   پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
چرا آن کس که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت 
                                 بالا بود؟
وان سیه چرده که می نالید  

                                پایین بود ؟
اگریک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟

یک اگر با یک برابر بود

پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟

یک اگر با یک برابر بود

پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
 حال می پرسم : 

اگر یک فرد انسان واحد یک بود 

آیا باز یک با یک برابر بود؟ 

 

معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
 
که یک با یک برابر نیست
                                                                                  خسرو گلسرخی

طرح

بیمارستان 

  

زایشگاه 

اتاق شماره ۲  

...و خدا را می بینی که هر لحظه خودش را تکثیر می کند 

چشم سیاه تو

در جنگل امید و هیاهو و جنگ و صلح  

گاهی رمیده ام  

گاهی برای جان و گهی هم برای نان  

قامت خمیده ام  

جنگیده ام زمانی و ترسیده ام گهی  

از صلح و آشتی ثمری گاه چیده ام  

آهوی جنگلی تو و  من چو کرگدن  

در کنج خلوت و تاریک چشم تو  

عزلت گزیده ام  

در انزوای خسته و آرام خویشتن  

کم کم خزیده ام  

چشم سیاه تو به تماشا نشسته ام  

از قیل و قال و ایهمه رفتن ... و آمدن  

بسیار خسته ام