انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

عروض ۲

مصوت های ساده                            مصوت های مرکب

               کوتاه                 بلند                        بلند              کوتاه

                  َََ  a                آ        ā                     ai                       iā   

                     ِ             او                       au                      ūā

                 ُ                    ای ū   

امروزه روز در زبان فارسی دیگر مصوت مرکب نداریم و تنها آثاری از آنها به جا مانده است[1] .

 ( مصوت های مرکب در دوره های میانی زبان فارسی به ō و ē مجهول بدل شده اند که در فارسی دری و فارسی امروز از این دو به عنوان کسره اشباعی و ضمه اشباعی یاد کرده اند و ضروری است بدانیم که این دو مصوت امروز در تقطیع شعر، مصوت بلند محسوب می شوند . پس مصوت های بلند عبارتنداز :  (ō  ē  ū  ī  ā )


[1]  . دکترمحسن ابوالقاسمی ، تاریخ زبان فارسی ، سازمان سمت تهران ، چاپ اول ، 1375 ، ص3 به بعد. 

 

کوتاه : به ، ته هجاها : بلند : چی ، من ، با ، مو کشیده : چیست ، کیست باید دانست که هجاهای بلند دو نوعند : · صامت + مصوت بلند مثل مو · صامت + صامت که در میانشان مصوت کوتاهی آمده باشد مثل مَن یعنی به عبارتی هر هجای سه واکی هجای بلند به حساب می آید . مصوت های ( آ - او- ای ) نه تنها تنهایی هجای بلند به حساب می آیند بلکه در کنار یک صامت نیزسه واک می شوند و همان بلند هستند مانند (ما) و تکلیف هجای کشیده نیز مشخص است زیرا هنگام تقطیع شعر وجود ندارند.آنها را به هجای بلند و کوتاه تبدیل می کنیم مانند (خاست) که ( خاسُ ) و کیست که ( کی سُ ) یعنی آخر صامت پایان کلمه ها را که بعد از مصوت بلند آمده است اول را حرکت می دهیم و مابقی آنها را حذف می کنیم . البته هجای کشیده پایان مصرع ها شامل این قاعده نمی شود ودر کل یک هجای بلند به حساب می آید. به عنوان مثال می توان گفت که ( کاست ) یک هجای بلند به حساب می آید ، در پایان مصرع ها و غیر قابل تقسیم به دو هجا . در عروض اصطلاحی است به نام افاعیل عروض یا ارکان که از مجموع دو یا چند هجا تشکیل می شود . از تکرار هماهنگ ارکان یا به اصطلاح افاعیل وزنها تشکیل می شوند که به صورت مختلف یا متناوب هستند. البته در بخش معرفی اوزان عروض درباره نظم وترتیب آنها سخن خواهیم گفت . بعضی وزن را نتیجه کار می دانند . الامبر[1] در قرن 18گفته بود که لامفهوم وزن از ضربه های متوازی پتکهای کارگران به دست آمده است نه از آواز پرندگان [2] . دراقوامی که زیاد اهل خواندن ونوشتن نمی باشند ، نیازبیشتری به وزن احساس می شود و این مسأله را در زبان عرب دوره جاهلیت به خوبی می توان مشاهده کرد . شعر دراین دوره فقط به صورت صوتی وجود داشته ودیگر هیچ وآن هم به صورت اصوات و آهنگی زبان به زبان منتقل شده است [3]. اگر به دقت در شعرملل مختلف نگاهی اندازیم به خوبی متوجه می شویم که تقریباً هیچ ملتی از موسیقی بی بهره نبوده یعنی هر قوم یا ملتی برای خود موسیقی خاصی را داشته است . پس درخواهیم یافت که موسیقی پدیده ای فطری است . [1] . Alamber ,Jcanle Aond . d . (1717-1783) [2] . فیلیپین شامه ، شناخت زیبایی ، ص 90 – 80. [3] . دکترابراهیم انیس ، دلالة الفاظ ، ص 192 . می توان عنوان کرد که شعرآدمی را به دنبال موسیقی کشانده است چه این دو لازم وملزوم یکدیگر هستند و بدون هم بی معنا . البته تصوری درمورد شعر وموسیقی وجود دارد و آن اینکه در آغاز این دو از هم جدا بودند ولی بعدها با هم تلفیق شدند ولی بهتراست بگوییم که قبلاً با هم بوده اند ولی اکنون مسیرشان را ازهم جدا کرده اند [1]. به هرصورت نمی توانیم که پیوند این دو را نادیده فرض کرده و ابن سینا نیز عوامل محاکات وتخیل را به این گونه عنوان می کنند: 1. به لحن که بدان نغمه سرایی می شود ، زیرا لحن در نفس تأثیر بسزایی دارد و هر غرض را با لحنی که خاص آن است باید بیان کرد. 2. دیگر به نفس کلام در صورتی که محقق باشد و محاکات کند . 3. بوزن ، وزن هایی هست سبک و وزنهایی دیگر سنگین و با وقار و گاه باشد که این سه دریک اثر جمع شوند [2]. می توان تأثیر وزن را در این اصول خلاصه کرد : 1. لذت موسیقیایی به وجود می آورد و این طبیعت آدمی است که ازآن لذت ببرد و زبان عاطفه زبانی است موزون . 2. میزان ضربه ها و جنبش ها را منظم می کند . 3. به کلمات خاص شعر تأکید می بخشد [3] وامتیازی ازنظر کشش کلمات ایجاد می کند . وبه خاطر اینهاست که وزن یکی از مهم ترین عوامل شعر یاد شده است . همانطور که می دانید اکثر کتاب های مقدس نیز دارای آهنگ و موسیقی خاصی هستند . [1] . دکتر طه حسین و دیگران ، التوجیه الادبی ، ص128 . [2] . ابن سینا ، شفا منقول درترجمه فن شعر ارسطو توسط دکترابراهیم بدوی ، ص168 در ادامه صحبت ها درمورد عروض و اوزان عروضی باید خاطر نشان ساخت که همیشه اوزان عروض به صورت سالم به کار نمی روند بلکه گاهی هم ممکن است به صورت ناقص ( قصرنده ) به کار روند و رکن از شکل اصلی خود به درآید و این تغییرات در رکن را (زحاف ) می گویند و این کلمه را در لغت به معنی دوری از اصل معنی کرده اند . این دور شدن ازاصل معمولاً به صورت کم شدن یا اضافه شدن حروف و یا ساکن کردن حروف صورت می پذیرد که آن را دربحث زحافات خواهیم آورد . برای مطالعه بقیه مطلب به ادامه بروید؛

قدما درمورد هجاهای تشکیل دهنده ارکان سه جزء " سبب" ،" وتر" و" فاصله" را نام برده اند .

این محورها بر اساس حرکت در ارکان عروض و سکون تعیین می شوند .

             -1      خفیف : یک متحرک و یک ساکن مثل مَن (10)                 سبب بر دو نوع است :

           -2         ثقیل : دو متحرک پی در پی مثل گله (001)

            1-  دو متحرک و یک ساکن که وتر مقرون گویند مثل حسن (100)    

وتر :

            2-   دو متحرک که در میان آن دو ساکن وجود دارد مثل روزه (010)

                  

            1-  سه متحرک و یک ساکن که به آن فاصله صغری گویند مثل بروم (1000)

فاصله:

            2- چهار متحرک و یک ساکن که به آن فاصله کبری گویند مثل بزنمت (10000)

 

فعولن : ( وتر مقرون + سبب خفیف ) 10100

فاعلن : ( سبب خفیف + وتر مقرون ) 10010

فاعلاتن : ( سبب خفیف + وتر مقرون + سبب خفیف ) 1010010

فاع لاتن : ( وتر مفروق + دو سبب خفیف ) 1010010

مفاعیلن : ( وتر مقرون + دو سبب خفیف ) 1010100

مستفعلن : ( دو سبب خفیف + وتر مقرون ) 1001010

مس تفع لن : ( سبب خفیف + وترمقرون + سبب خفیف ) 1001010

مفعولات : ( دو سبب خفیف + وترمفروق) 0101010

متفاعلن : ( فاصله صغری + وتر مقرون ) 1001000

متفاعلتن : ( وتر مقرون + فاصله صغری ) 1000100

این روش در مورد ارکان واجزای عروض از قدیم الایام در علم عروض مورد استفاده بوده است ولی امروزه بیشتر به صورت هجایی به آن می پردازیم ، در روش هجایی می توان به این صورت عمل کرد: § ارکان سه هجایی ( فعولن – فاعلن ) § ارکان چهارهجایی ( فاعلاتن – فاع لاتن – مفاعیلن - مستفعلن – مس تفع لن – مفعولات ) ارکان پنج هجایی ( متفاعلن – مفاعلتن ) حال که به اینجا رسیدیم باید با شیوه تقطیع هم آشنا شویم و بیاموزیم که یک شعر را چگونه تقطیع به ارکان وهجا کنیم . یک شیوه که از روزگاران گذشته رسم بوده وبدان عمل می کردند و حتی امروزه نیز هستند کسانی که به آن روش عمل می نمایند توجه به ساکن و متحرک ها در میان اجزای بیت است و بعد از آن مطابقت این سکون و متحرک ها با ارکان عروضی است . به این جزء جزء کردن و جدا نمودن ساکن ومتحرک ها و واج ها به اصطلاح " تقطیع " می گویند .  

1. در وهله اول حروف قابل تلفظ بیت را واک به واک باید بنویسیم :  

دل ز راحت نشان نخواهد داد  

غم خلاصی به جان نخواهد داد (خاقانی )

 

دل

10

غم

10

ز

0

خ

0

را

10

لا

10

حت

10

صی

10

ن

0

ب

0

شان

10

جا

10

ن

0

ن

0

خا

10

خا

0

هد

10

هد

10

داد

110

داد

110

  U       

  U       

فاعلاتن

U       U  

U       U  

مفاعلن

     

     

  فع لن

بحر      خفیف مسدس  مجنون  بحر خفیف مسدس مجنون  اصلم ( اصلم مبلغ )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد