در این فضای مجازی بی هدف
من و تو
چه ساکت و خفه
بی خیال و بی عار
قصه های عاشقانه ای
دروغ های بی کرانه ای
به هم...
نثار می کنیم
شایدهم با خبر
خود را به خواب می زنیم
همان لحظه که
در باغ سبز همسایمان
می شوند لاله ها یکی یکی تلف
و ما در کلاس درسمان
بی خیال همهمه
بی خیال نعره های چلچله
از هجوم وحشی تیر
که آتش به سینه می زند
سرود بازباران
تلاوت
می کنیم
آری
ما
بی خیال غرش رعد
که دست آتش
بر سر سروهای قد کشیده می کشد
ترانه خش خش برگ
و سوره ـ و ما ادری -
قرائت
می کنیم
آری
در این کلاس های بی هدف
تو مرا و من تورا
به ناز و سوسه تشویق می کنیم
و خنده ای ...
که سر می دهیم
کشته می شوند
سروهای آزاده آن زمان
که من و تو
در کلاس شعرمان
به راحتی
تلف می شویم
ممنون جناب درودگر انشاءالله تلف نشویم
به یک جنجال ذهنی من دچارم
که عمری هست بامن همنشین است
تو چشمانت صمیمی نیست بامن
به چشمانت قسم دردم همین است