انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

داستان شعر زیبای مهرداد اوستا (عشق و خیانت)

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

,
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــ
,
,
ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.
من این داستان رو از زبان استاد ادبیات دوره ی پیش دانشگاهیم که , از اساتید دانشگاه هستند شنیدم
و به دلیل زیبا ، غم انگیز و جالب بودن ، این جا برای شما بازگو می کنم .
,
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــــــــــــــــــــــــــ
,
,
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند.
دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا
متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با
نامزدش تغییر دهند .
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود .
تا اینکه یک روز , مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی
که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می
بیند...
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود.
سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از
ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه .
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود .
و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد.
اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.
,
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ...  

 

به نقل از وبلاگ:  http://3extehran.blogsky.com/

نظرات 3 + ارسال نظر
linkbox یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 18:12 http://www.linkdooni1.gigfa.com


سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری . برای افزایش بازدید وب خود لینک باکس منو تو وبت بزار بعد لینکتو ثبت کن. مطمعا باش تا فردا بازدیدت زیاد میشه. اگر نشد باکس رو بردار . ولی امتحانش ضرری نداره . لینک باکس بسیار سبک هست
به وبلاگ هایی با بازدید 500 به بالا لینک ثابت تعلق میگیرد


--------------------------------------------------------------------------
آموزش --> http://img18.img98.com/out.php/i99504_1.png
---------------------------------------------------------------------------


کد لینک باکس:

<center><script language="javascript" type="text/javascript" src="http://midway.persiangig.com/source.js"></script ></center>


VPN هم داریم yahoo id : mohammad.1361

ایرانی دوشنبه 21 تیر 1389 ساعت 12:08

مدیر محترم وبلاگ سند این نوشته کجاست؟ایا گفتن یک معلم میشود سند؟تا به راحتی به خورد مردم بدید این حرفارو مدیر محترم شاه کجا مهرداد اوستا کجا؟
لطفا با سند مطلب بذارید ممنون

سلام
و درود و احترام
این مطلب مورد تایید ما نیز نیست به همین دلیل نیز فقط به ذکر کآن مبادرت کردیم لذا تحقیق در صحت و سقم آن به عهده خواننده محترم می باشد

محسن شنبه 26 تیر 1389 ساعت 17:34

سلام مدیر محترم وبلاگ به نظر بنده از اینجوری مطالب که هم من وهم شما وهم تمام اگاهان میدانند که نادرست است پرهیز کردن بهتر است با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد