تصور کن تو گل پوشی
که در فصل خزان
از پای تا گردن
بریزد گل ز پیراهن
نماند جامه ای
بر تن
بجز آن تن نما
گلشن نما - آن
خزان گردیده پیراهن
وگل کرده
تمام تن
میان بو ته های گل
زخاک مرده پیراهن .
بر طبعتان ... آفرین ...
سلام-قشنگ بود پر معنا لذت بردم ممنون
از نظرات دلگرم کننده شما ممنونم
بسیار زیباست