انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

بغض پنهانی

صدای باد می اید  

صدای ضجه ی طوفان 

 صدای بغض تنهایی 

 چو تیری می خورد بر جان   

۰

 صدای گریه ی دیوار  

که نم نم میشود اوار 

 صدای وهم تنها یی  

دلش را می دهد ازار   

۰

 چه تنهایی غمگینی  

کسی او رانمی بیند 

 کسی از باغ چشمانش 

 نگاهی را نمی چیند   

۰ 

درختی زرد و خشکیده 

 تبر بر ریشه اش خورده 

 که این سیلاب تنهایی 

 تمام هستی اش برده   

۰ 

مثال ابر بارانی 

 که دارد بغض پنهانی 

 اسیر بی سرانجامی  

شده در خویش زندانی  

۰ 

 صدایی بی صدا امد  

دلش لرزیدو عاشق شد 

 وشب اهی کشید اری  

تو گویی صبح صادق شد 

۰  

 صدایی بی صدا او را  

چنان محو تماشا کرد  

تمام هستی خود را 

 و خود را نیز حاشا کرد  

 

 

                                                            چهاردولی

نظرات 5 + ارسال نظر
قاصدک جمعه 10 دی 1389 ساعت 16:46 http://www.peymane.blogsky.com

سلام

خوب بود

هر چند هنوز بر نظر خود پافشاری می کنم که
تبر ..........
وزن های دیگر را نیز
بیازمائید

دفتر شعر جوان شنبه 11 دی 1389 ساعت 15:30 http://poetryoffice.ir

راه اندازی کتابفروشی دائمی دفتر شعر جوان
اولین فروشگاه تخصصی کتاب و CDشعر ، نقد و نظریه ی ادبی با عنوان فروشگاه دفتر شعر جوان در روز پنجشنبه دوم دی ماه 1389 افتتاح گردید.از این پس شاعران ، هنرمندان و سایر علاقه مندان می توانند برای تهیه ی آثار مورد نیاز خود به این مکان مراجعه کنند
سیستم اطلاع رسانی این فروشگاه, جدید ترین و جامع ترین برنامه ای است که به نحوی شایسته پاسخگوی نیاز همه شاعران و علاقه مندان شعر می باشد.
نشانی : خیابان انقلاب /روبروی درب اصلی دانشگاه تهران/ پاساژ فروزنده طبقه پایین(-2)

پریشان شنبه 11 دی 1389 ساعت 17:02

مرا به نوستالژی خودم برگرداند زیبا بود سرکار خانم
موفق باشی

حسین بهارلو(شیدا) سه‌شنبه 14 دی 1389 ساعت 15:41

فقط یک کلام زیبا بود

چون نهالی من پر از شوق جوانی
پاییز بود و اولین بار آن نگاه پنهانی
آه از آن نگاه کاتش زد بجان
من شدم مسخ تو در سوز نهانی
هی نگاهت شد غضب آلود
ای خدایا این منو عشق و جوانی
مست گشتم از چشمه چشمان تو
جرمم از جنس گناه و جسم فانی
وه چه گویم از نرگس مستانه ات
بس جمیل است آن جمال روحانی
من به کفرم یا به شرکم خالق تویی
چشم تو دین و دنیای جاودانی
من که از وهم تو سرگشته و حیرانم
چه کنم تا به ابد با من شیدا مانی



دوست گرامی با تشکر از ارسال شعرتان به وبلاگ که ما را بسی شادمان می نماید اما به دلیل برخی کاستی های وزنی و عروضی متاسفانه نتوانستیم از شعرتان در وبلاگ استفاده کنیم . امیداست در آینده بتوانیم درخدمت باشیم.

نگین سه‌شنبه 21 دی 1389 ساعت 12:39

سلام خانوم چهار دولی از اینکه به وبلاگ من میاین و نظر میدین خیلی ممنونم.این سبک شعرا رو خیلی دوست دارم.واقعا به دلم میشینه خدا قوت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد