اتل متل توتوله
کودک و قرض و قوله
بابای من فقیره
تو بی پولی اسیره
کله ی صب خروسخون
با حال زار و بی جون
خورشید و جا میزاره
می ره که پول بیاره
شب که میشه بی زبون
خسته میاد و حیرون
با اون چشای غم دار
ببینه ما رو بیدار
ما خواب و باز دیر اومد
امشب ولی شیر اومد
گاوه حسن شیرداده؟
اومدی با افاده؟؟
شاخای غول آوردی؟
انگاری پول آوردی
صورتو با چی سوختی؟؟
دوباره خون فروختی؟!
گاوه توی هندسون
زاییده شد برامون
بابای من مریضه
تب از چشاش میریزه
رفته ولی سرکار
تا روزگار نشه تار
شب شد و بابا اومد
با چن مشما اومد
بگو مگو شو دیدم
از دهنش شنیدم
دوباره پول نداره
میخواد بشه سه کاره
کاشکی علیل شه دستم
عروسکو نخواستم
بشین پیشم باباجون
الهی من فداتون
هاچین کنار واچین
پای غماتو ور چین
جلالی
سلام
خیلی قشنگ بود
سلام بسیار زیبا بود لذت بردم
سلام
قشنگ بود و غمناک
در
بشین شم باباجون
شاید پیشم بوده که پ و ی جا افتاده
اصلاح فرمایید
بدرود
ممنون و متشکر از تذکر شما. اصلاح می گردد.
قشنگ بود خیلی ممنون لذت بردم از شعرتون