انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

یادت هست؟

شعر می خواندم و از کوچه می گذشتم
یادت هست؟
باران می بارید و
دست هایت را خشک می کردی
برای به دست دادنم
یادت هست؟
پولک ماه ؛ ابرهای بی چاره و تنها
آن ورد همیشه ؛ قصه هزار بار و تازه ی
بودن و عشق و ما یادت هست؟
کتاب شعر و لیوان  نیم خالی و خواب دم صبح
حسرت آغوش یادت هست؟
نور بی رنگ اتاق
نجوای شبانه پرده و باد
آن شب و تمام آن شب ها
یادت هست؟
های تو ..!
چشم هایت ستاره و هر شب ات یلدا
من تو را دوست می داشتم
من را یادت هست؟
 

 

فرید 

وبلاگ گلهای کاغذی 

http://golhayekaghazi.blogfa.com

نظرات 2 + ارسال نظر
قاصدک جمعه 1 بهمن 1389 ساعت 23:05 http://www.peymane.blogsky.com

سلام
زیبا بود

سلیمی یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 13:40

باسلام و احترام ،به نظرم شعر ضعیفی است 1-چرا باید شعر خواندنت در کوچه یادم باشد(مگر اینکه تصنیف خوانده باشی)
2-مگر با باران دست را خشک میکنند؟ ومگر بامن بدست میدهی
3- پولک ماه زیبا ولی تکراریست ،وابرهای بیچاره وتنها دیگر ...
4-ما چه سنخیتی دارد با آن ورد همیشه وقصۀ هزار بار (با تناقض تازه) وعشق
5-پیوندی ما بین بند کتاب شعر و حسرت آغوش برقرار نیست
6-صفت وموصوف ستاره وچشم با صفت و موصوف یلدا وشب ارتباط زمینه ندارند حتی اگر فرض بر دعایی بودن جمله باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد