انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

نقد کتاب شهر باران اثر اسداله سلیمی ( پریشان) بخش ۱

قلم بر زر

نقد شکل شناسانه (مبتنی بر فرم ) کتاب شعر شهر باران اسدالله سلیمی - پریشان  

پیش قدم (مقدمه) 

 - قدم اول (تعاریف) 

 با توجه به این که مبحث قرار است در وبلاگ استفاده شود این مباحث (مقدمه و تعاریف) حذف گردیده است . 

 قدم دوم ( نقد کتاب ) 

 الف) بهتر است از جلد کتاب شروع کنیم هرچند ممکن است با موضوع نقد ما که مبتنی بر فرم می باشد مغایرت داشته باشد ولی به هر حال ورود اولیه به هر کتاب از دریچه جلد وعنوان آن امکان پذیر است . جلد وعنوان کتاب است که مخاطب را به باغ کتاب شما دعوت کرده در را به رویش می گشاید و یابرعکس . 

 - طرح روی جلد ( درحیطه تخصص و بحث مانیست )  

- عنوان کتاب ( شهر باران): ترکیب زیبایی که بی اختیارچند نوستالژی را در ذهن شما زنده می سازد. 

 1- اولین چیزی که مخاطب عام و خاص به آن فکر خواهند کرد اسم شهر باران است که معمولا برای شهر رشت بکار گرفته می شود. این اولین چیزی است که در ذهن تداعی می شود .و خاطراتی که افراد این شهر و یا مسافرین از این شهر همیشه باران به خاطرخواهند آورد ، به خصوص این که طرح روی جلد نیز به این یاد آوری کمک می کند ومخاطب تصورمی کند که محتوی کتاب در این خصوص باید باشد.  

2- حس دوم موجود در این ترکیب که مخاطب را به انگیزش وا می دارد نوستالژی کلمه های (( باران )) و ((شهر)) است که هر دو فراوان دراشعاری شعرایی چون سهراب و هم در آموزه های سنتی ما جایگاه ویژه ای دارد که حس طراوت و تازگی درآن موج می زند. سرزمین رویایی که همه چیز در آن پاک خواهد بود . 

 3- در مرحله سوم آن چیز که معمولا خواص را بیشتر به فکر فرو خواهد برد، کلمه ی (( باران)) با عنوان اسم معشوقه ای رویایی است که شاعر در ذهن خویش در تمام کتاب با اوصحبت می کند و به دنبال نشانی او می گردد.  

(( لطیف است و پراز رحمت 

 دو چشمش نیز بیمار است 

 ومن باران صدایش می زنم  

کو نیز چو باران پراسراراست .))  

(( و تو آن جایی که بیرون از زمان است -- خزانی در سرت نیست ))  

(( آن دل که برید بودمش از یاران ------ می خواند به صدامید ، باران باران )) 

 4 - اما آن چه در پس مطالعه کتاب بدست می آید این است که عنوان کتاب برگرفته  از ترکیب زیبایی است  که در دو شعر ( شاهد باش) – صفحه 53 - و ( تشبیه ) – صفحه 57 - آمده است که تاریخ سرودن هیچ کدام ازاشعار در کتاب مشخص نیست. این درحالی است که دیگر اشعار کتاب تاریخ سرایش خود را دارند. 

 تاریخ چاپ کتاب را که نگاه می کنی این سوال تداعی می شود که شهر باران کجا و کی متولد شده است ؟ آیا پریشان این دو شعر را بعدا به مجموعه افزوده است ؟  

(( شهر باران پیدا ست تو که شاهد بودی شاهد باران باش )) (( راهی کاش مرا به شهر باران می برد))  

به دنبال نشانی های دیگر که می گردم کلمه باران را می یابم که تقریبا 30 بار درکل مجموعه استفاده شده است . هم چنین کلمه ی عشق نظرم ر ا جلب کرد که بیش از 30 بار در مجموعه استفاده گردیده است . کلمه ی شب که بیش از 50 بار در اشعار استفاده شده است و می تواند اشاره به دوره ی جوانی شاعر  و سیاه انگاری های این دوران داشته باشد که درآن شاعرجوان به دنبال فرار از شب و پیدا کردن روشنایی روز و آفتاب حقیقت است . 

 ازهمه جالب تر استفاده بیش از 107 بار از کلمه ی ((تو)) است که به طور متوسط چهار بار در هر شعر میباشد و می تواند چیز های زیادی را برای مخاطب روشن کند .  

هر چند که عنوان شهر باران عنوان بسیار جالبی به نظر می رسد و با محتوای کتاب هم راستا است ، ولی ترکیب های دیگری نیز می توانست استفاده شود که همین مفاهیم را بدون حس نوستالژی موجود در شهر باران و با تصاویر نو و متفاوت تداعی کند . مثل : (( جغرافیای باران- نشانی باران و...))  

 

قاصدک

نظرات 3 + ارسال نظر
قاصدک دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 12:33 http://www.peymane.blogsky.com

سلام
تشکر از زحمات شما آقای درودگر عزیز

قابل شما رو نداره جیگر

غریبه سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 19:23

ممنون و تشکر من چیزی از نقد نمیدونم فقط خواستم تشکر کنم زحمت کشیدید

قاصدک جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 01:09 http://www.peymane.blogsky.com

سلام
با خواندن یک غزل گرفتار شدی
با خواندن دیگری گنهکار شدی
فرق است میان شعرهای من وتو
منصور نگشته بر سر دار شدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد