انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

پایگاه ادبی شاعران رباط کریم

قابل توجه

قابل توجه دوستان و شاعران و اهل ذوق و هنر ازجمله جناب آقای نادر امیدی  

اگر مایل هستید اشعار نوشته ها و سروده  هایتان مورد نقد قرار گیرد می توانید از دو راه زیر اقدام نمایید 

اول حضور در انجمن  به نشانی رباط کریم - تقاطع خیابان های استاد مطهری و موسی بن جعفر مدرسه بزرگمهر روزهای ۴شنبه هر هفته ساعت ۳۰/۱۵  

دوم ارائه شعر به صورت نظر در سایت که مورد نقد و نظر در همین جا قرار گیرد. 

با تشکر

نظرات 3 + ارسال نظر
نادر امیدی شنبه 7 آبان 1390 ساعت 21:52

می شنوم صدای پای پائیز را
صدای باد در گوش برگ لرزان را
خش خش شکستن برگ را
شرشر طراوت باران را
اما نه گوش که تیز کنی می شنوی
صحبت آن دو درخت ته باغ را
کای کاش نباشد بهاران در راه
نباشیم میزبان جوانه ها
نباشد مسافری بزیر سایه ما
روشن کند آتشی و دود درچشم ما
آن یکی از روی سخاوت گفتش
تمام کن این کاش و باشد ونباشد را
شاد باش از شادی عابر
لذت ببر از حکمت خالق
لذت ببر از شادی شادان
نباش چون دیو حسد بخیل و نادان
گر چه هست دودی در چشم
سایه گر باز خواهد به چشم
در این گفتگو بودند که آرام
رفتند بخواب و در دست طبیعت رام
زمستان هم امد و رفت از باغ
و بهاران ناز نازان رسید بباغ
دباره نقاش زمان کشید نقاشی
هر گوشه را رنگی زد و هر برگ را نقشی
اما به ته باغ که رسید
گویی آن درخت مغرور را ندید
یا کرد اجابت دعای او
نکرد جوانه و شکوفه میهمان او
همه باغ جامه سبز کرده به تن
ولی او لخت وعریان و برهنه تن
خجل شد که نباشد دار بی برگ و سایه ساران
و خورد حسرت بر آن روزگاران

نیما راسخ یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 18:02

با سلام.فقط اومدم بگم:آهای رباط کریمی ها!هیچ خبر دارید که یکی از شاعران مطرح این روزگار (استاد عباس خوش عمل کاشانی)در همسایگی شما در روستای یوسف آباد صیرفی زندگی می کند؟این هم آدرس وبلاگ طنز ایشان که در آن آدرس وبلاگ جدشان هم هست و شرح حالشان:
www.talkhak2010.blogfa.com
نمی دانم ایشان را می شناسید یا نه.ایشان از طرف وزارت ارشاد و فرهنگستان ادب به عنوان یکی از بیست شاعر ممتاز معاصر معرفی شده اند.یاعلی.

سلام دوست عزیز سلام و عرض ارادت ما را خدمت ایشان برسانید

نیما راسخ چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 13:50

با سلام مجدد.خدمت رسیدم تا دو رباعی جدید استاد عباس خوش عمل کاشانی را تقدیمتان کنم:
دیشب به حریم ساده ی چشمانت
سرمست شدم ز باده ی چشمانت
فانوس نگاه من که سوسویی داشت
شد نذر امام زاده ی چشمانت
***
دلهای تپنده باز با هم قهرند
پرچین و پرنده باز باهم قهرند
پروانه در آتش است و می گرید شمع
امشب لب و خنده باز باهم قهرند.
سرفراز باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد