امان از عواقب دینداری
در تراکم بازار دینفروشی
خدایم بلاتکلیف بماند...
این، بهتر
احمد درفشی
شاد و ناشاد
گلوگیر میگذرند لحظههای بیمرام.
گلایه نیست،
حس ملایم و مداوم بودن و شدن
آوار خستهی زخمی است
بر دیدگان سنگین دل.
احمد درفشی
عوض می شوند
نشانی چشمان من
نشانی چشمان تو
عاشق
معشوق.
این ها همه بهانه ی افتادن در عشق است
و تقدیر محتوم انسان شدن ما
احمددرفشی
دیگر در تاریکی هیچ کوچهای
کسی را دست بر دیوار نخواهی یافت
همه سک سک کردهاند... هزاران شماره پیش
احمددرفشی
گریست، نالید، سوخت، ساخت،
میگرید، مینالد، میسوزد، میسازد،
دیروز،
امروز، فردا،
بارها
درد زایش خاطراتت را
رحِمِ مرحومِِ ذهنم
احمددرفشی
ما کار و دکان و پیشه کی سوختهایم؟
کی گفت که شعر و غزل آموختهایم؟
آن کاو که دل و دیده به عشقی سوزاند
گو دیده کنون به لقمهای دوختهایم
پی نوشتها:
۱- با یاد شهدای ۱۷ شهریور (جمعهی سیاه)
۲- به مناسبت طرح هدفمندکردن یارانهها
درفشی
به آسمان دوختم چشمانم را
و با خودم برد... تا شب
و تکثیر شد چشمانم
در خوشههای بیقرار.
و اکنون
تو
در همهی آن جاهایی هستی
که آسمان سوراخ نیست!
و چه کمپیدایی
وقتی آسمانم غرق ستاره میشود
در برهوت این خیال.
احمد درفشی
از ما به شیخ شهر بگو دور دور توست
بار دگر ردای ریا را به بر بکش
تا مست و بیخبر به شبستان مسجدیم
بر منبر مراد، هوار خبر بکش